خلاقیت
نوشته شده توسط : ق م

علم خلاقیت شناسی:

علم خلاقیت شناسی یا خلاقیت نوآوری شناسی به عنوان علم مطالعه و پژوهش در باره ی جوانب مختلف خلاقیت و نوآوری جزو علوم میان رشته ای و چند رشته ای است . مطالعات و پژوهش های گسترده در باره ی ابعاد و جوانب مختلف خلاقیت و نوآوری با انواع رویکردها و روش شناسی های پژوهشی علمی گوناگون منجر به شکل گیری حوزه ی علمی پژوهشی میان رشته ای گسترده ای گردیده است که توسط پژوهشگر ایرانی دکتر سید مهدی گلستان هاشمی به عنوان یک رشته ی علمی تخصصی مستقل باویژگی میان رشته ای و چند رشته ای با گرایش های تخصصی متعدد ، به فارسی تحت نام واژه سازی شده ی خلاقیت شناسی یا خلاقیت نوآوری شناسی و به انگلیسی تحت نام واژه سازی شده‌ی Creanovatology ، تبیین و پایه گذاری شده و به جامعه ی علمی جهانی ارائه گردیده است . [۱] .

 

علم خلاقیت شناسی یا خلاقیت نوآوری شناسی (به انگلیسی: Creanovatology) عبارت است از علم مطالعه فرایند ها و پدیده های خلاقیت و نوآوری درهمه ی زمینه های علمی، فناوری، صنعتی، سازمانی، اجتماعی، ادبی، هنری و غیره با رویکردها و روش شناسی های علمی مختلف.[۲] . چون خلاقیت و نوآوری در همه ی زمینه هاست و مطالعه و بررسی آنها ماهیتی چند وجهی و چند جانبه دارد بنابراین خلاقیت شناسی یک حوزه علمی میان رشته ای و چند رشته ای است و دارای زیر رشته ها یا گرایش های تخصصی درونی و بیرونی متعددی می باشد . برحسب این که خلاقیت و نوآوری با رویکرد چه رشته ای مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد انواع زیر رشته ها یا شاخه ها و گرایش های درونی خلاقیت شناسی شکل می گیرد.همچنین بر حسب این که خلاقیت و نوآوری در چه زمینه یا موضوعی ، با رویکرد های فوق مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد دراین صورت زیر رشته ها یا شاخه هایا گرایش های بیرونی خلاقیت شناسی تشکیل می شوند .رویکرد یکپارچه و جامع خلاقیت شناسی رویکرد خلاقیت شناختی (به انگلیسی: Creanovatological Approach) نامیده می شود. [۳] .

واژه « خلاقیت شناسی » از لحاظ ساختار واژگانی مانند واژه های «زیست شناسی»، «زمین شناسی »، «جامعه شناسی»، «روان شناسی» و دیگر واژه های مشابه می باشد. رشته علمی خلاقیت شناسی، یک حوزه علمی میان رشته ای و چند رشته ای است .یعنی این رشته ، تلفیقی خلاق و هدفمند از اصول و مفاهیم رشته هائی از علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه و علوم فنی مهندسی می باشد ، بنابراین باید توجه داشت که کلمه «خلاقیت» به تنهائی با علم «خلاقیت شناسی» تفاوت بسیار زیادی دارد و نباید کلمه خلاقیت متوجه یک مفهوم متداول و قالبی شود، همان طور که معنی « زیست » با « علم زیست شناسی »، یا کلمه « زمین » با « علم زمین شناسی » و... کاملاً متفاوت است و فرق زیادی دارند. بنابراین درطبقه بندی های جدید علوم ، این علم جزو « علوم بین رشته ای و چند رشته ای » قرار می گیرد و فقط مثلاً جزو علوم فنی مهندسی یا فقط جزو علوم انسانی نیست . [۴] . [۵] . بر حسب این که فرایندها و پدیده‌های خلاقیت و نوآوری یعنی کلیه ابداعات و اختراعات در همه زمینه‌ها ( علمی، فناوری، صنعتی، سازمانی، هنری، اجتماعی و غیره) از چه جنبه یا رویکرد و چه نوع روش شناسی مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرند، انواع شاخه ها یا گرایش های علم خلاقیت شناسی شکل می گیرند. بر این اساس علم خلاقیت شناسی شامل شاخه ها یا گرایش های تخصصی مختلفی مانند خلاقیت شناسی روانشناختی ، خلاقیت شناسی سازمانی مدیریتی، خلاقیت شناسی آموزشی پرورشی، خلاقیت شناسی جامعه شناختی، خلاقیت شناسی تحلیلی اختراعات و فناوری و مهندسی خلاقیت و نوآوری تریز (به انگلیسی: TRIZ)، خلاقیت شناسی طبیعت الگو ( مهندسی خلاقیت و نوآوری بیونیکی ) ، خلاقیت شناسی اقتصادی ، خلاقیت شناسی آینده شناختی ، خلاقیت شناسی فلسفی ، خلاقیت شناسی تاریخی و خلاقیت شناسی کاربردی را شامل می گردد.

تعریف خلاقیت:

لاقیت مفهومی است که تعریف‌های آن در طول زمان تغییراتی کرده‌است و پژوهشگران مختلف تعاریف متعددی برای آن ارائه نموده اند که البته اشتراک معنایی زیادی دارند .

به عنوان مثال [۸]

خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از فرایندهای ناخودآگاه انسان می‌باشد. البته برخی هم معتقدند جان مایه خلاقیت تولید یک ایده است و ارزشمندی امری افزون شده است که در زمینه هایی دیگر مانند ارزشمند بودن از نظر تجاری سازی، فرهنگ، علم، فن آوری و سایر زمینه ها مطرح می شود. اما به لحاظ روانشناختی، توانایی (به مثابه یک مهارت تقریبا قوام یافته) نوفهمی و ساخت ایده ی نو و تازه، تمام جوهرخلاقیت است. [۹] [۱۰] از نقطه‌نظر یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده میشود. همانند دیگر پدیده‌ها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و به طور متنوع به موارد زیر منسوب شده‌است: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماری‌های روانی و شوخ‌طبعی پیوند داده شده‌است.

تعریف مناسب دیگر فرایند فرضیات شکسته است تفکرات خلاق زمانی تولید می‌شود که شخص پیش‌فرض‌ها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند که دیگران به آن نپرداخته‌اند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگی‌ها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود می‌آید. برای آن مراحلی توسط و

خصوصیات افراد خلاق:

افراد خلاق هیپنوتیزم می‌شوند. اسکیزوفرنی و خلاقیت به طرقی با هم ارتباط دارند. چون افراد بسیار خلاق در بین بستگان افراد اسکیزوفرن بسیار دیده شده ممکن است پیوند ژنتیکی مستقیمی بین این دو خصوصیت وجود داشته باشد.

 

مندلسون عنوان کرد تفاوت در تمرکز توجه علت تفاوت در خلاقیت است. اگر کسی بتواند تنها به دو چیز در یک زمان توجه کند فقط یک قیاس ممکن در آن زمان میتواند کشف شود، اگر به چهار چیز توجه کند شش مقایسهٔ ممکن وجود خواهد داشت. افراد خلاق توجه نامتمرکز دارند که با سطوح پایین فعال‌سازی قشری همراه است، از سوی دیگر افراد غیر خلاق توجه خود را زیادتر متمرکز می‌کنند و این آن‌ها را از فکرکردن در ایده‌های نوآورانه باز می‌دارد. مطرح میکنند خلاقیت یک سندرم بازداری‌زدایی است. افراد خلاق روش‌های گوناگون اغلب نامأنوسی را به کار می‌برند که معتقدند در خلاقیت بیش‌تر به آن‌ها کمک میکند. شاید رایج‌ترین روش، گوشه‌گیری باشد که نزدیک به محرومیت حسی است یعنی شرایطی که انگیختگی قشری را کاهش میدهد که این موضوع به علت حساسیت بیش از حد آن‌هاست. این افراد از نظر فیزیولوژیایی بیش‌واکنشی دارند.

 

افراد خلاق شیفتهٔ تازگی هستند و به دنبال تحریک ذهنی و نه محرک‌های قوی و مخاطره‌آمیز جهان واقعی هستند. با استفاده از پت، یافتهٔ جدید این است که هرس کردن نورونی که در میان سطح عادی و سطح

 

افراد با خلاقیت بالا دچار ناکارایی در بازداری شناختی هستند که قطعهٔ پیشانی مسئول آن است، بنابراین باید سطوح پایین‌تری از فعال‌سازی قطعهٔ پیشانی را در افراد خلاق مشاهده کنیم که آزمایشات و ارائهٔ تکالیف این فرضیه را تایید کرده‌است.

فرایند خلاقیت:

بعد از تعریف خلاقیت و درک چیستی آن، می بایستی با فرایندی که برای دستیابی به راه حل های خلاقانه طی می شود، آشنا شویم. فرایند حل خلاقانه مسائل، دارای الگویی شش مرحله ای است.

 

  • مرحله اول: حقیقت یابی

 

حقیقت یابی شامل گام های زیر است:

 

  • تعریف مسئله: در این مرحله فرد مسائلی را که باید حل کند شناسایی و انتخاب می کند.
  • آماده سازی: جمع آوری و گزینش داده های مربوط به موضوع که این داده ها شامل دانشی که از قبل در ذهن وجود داشته به علاوه دانش‌هایی است که جدیداً برای حل خلاق مسئله جمع آوری می‌کنیم.

 

نکته ای که در مورد جمع آوری داده ها باید مورد توجه قرار گیرد این است که جمع آوری اطلاعات در حجم زیاد و با شیوه ای نامناسب، باعث عدم رشد خلاقیت می شود. متخصص علوم تربیتی امریکا گفته است «اطلاعات ممکن است قدرت تصور را خفه کند» به همین دلیل، روش صحیح جمع آوری داده ها باید مورد توجه قرار گیرد. لذا باید «به حقایق برجسته در زمینه مربوطه پرداخته و بعد شروع به تدبیر فرضیات ممکن کنیم سپس دوباره به مرحله ابتدایی برگشته و تمام حقایق موجود در آن زمینه را مورد بررسی قرار دهیم» (ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود ۱۹۸۸).

 

  • مرحله دوم: پالایش

 

داده های جمع آوری شده نیاز به پالایش و طبقه بندی اساسی دارد تا اطلاعات سره از ناسره را از هم جدا کرده و میان اندیشه ها و مطالب مناسب بیهوده تفکیک قائل شویم و آنهایی را که به درد نمی‌خورند در سطل زباله ای بزرگ بریزیم.

 

  • مرحله سوم: تجزیه و تحلیل

 

در این مرحله، فرد در عمق اطلاعات دریافتنی به کنکاش و جستجو می پردازد و مطابق با مسئله و هدفی که از حل مسئله دارد، از اطلاعات استفاده می کند. البته بخشی از این تلاش به صورت ناآگاهانه بوده و ذهن به طور ناخودآگاه به پردازش اطلاعات در ذهن می پردازد که به آن «دوره کمون» (والاس ۱۹۲۶) نیز گفته می شود.

 

  • مرحله چهارم: ایده یابی

 

در این مرحله، به کمک داشته های ذهنی که در مراحل اول تا سوم طی فرایندهای ویژه ای جمع آوری و پردازش شده اند، فرد شروع به تولید ایده های خلاقانه می کند که شامل گام های زیر است:

 

  • ایجاد ایده ها: تدبیر ایده های آزمایشی موقت به عنوان سرنخ های ممکن

 

  • پروراندن ایده ها: این مرحله با انتخاب مفیدترین ایده های حاصله و افزودن یا تغییر و ترکیب آنها که منجر به ایجاد ایده های جدیدتر و متکامل تر می شود انجام می پذیرد.

 

  • مرحله پنجم: راه حل یابی

 

این مرحله شامل دو گام زیر است:

 

  • ارزشیابی فرد: فرد از این طریق بهترین ایده های تولید شده را انتخاب می کند.

 

  • گزینش: انتخاب راه حل نهایی از میان ایده های گزینش شده و پیاده سازی آن

 

  • مرحله ششم: بازخوردگیری

این مرحله، پس از پیاده سازی ایده هایی که در مرحله پنجم گزینش شد، صورت می گیرد. با گرفتن بازخورد مناسب ضعف ها و کاستی های ایده ها مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از تجربیات عملی، ایده ها متکامل تر و عملی تر می شوند. طی این مراحل، در مرحله اول تا سوم فرد با استفاده از نیروی تعقل به جمع آوری اطلاعات و بازپروری آنها می پردازد. در مرحله چهارم که اوج تعامل قوه تفکر و تخیل است و باید آن را هنگامه بروز جوانه های خلاقیت در ذهن آدمی دانست، با استفاده از قدرت تصور و خیال پردازی و با کمک داده های پردازش یافته مراحل قبل، ذهن موفق به ابداع ایده های درخشان می شود. در مرحله پنجم و ششم به کمک قوه داوری و قضاوت که خود از شئون تفکر است و پیشتر در مورد آن توضیح داده شد، بهترین و عملی ترین راه ها را انتخاب و با گرفتن بازخورد مناسب به کمک تفکر علت و معلولی و قضاوتی، یافته های ذهنی را به راه حل های عملی و کارامد تبدیل می کنیم.برخی دیگر بر اساس نظریه معرفت شناختی برای فرآیند خلاقیت مراحل دیگری را بیان داشته اند.

سایر ویژگی های افراد خلاق:

فراد خلاق عموماً ویژگی های دارند که آنها را از سایر مردم متمایز می کند. این ویژگی ها که همان ظهور و بروز نیروهای تفکری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملکردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از:

  • هوش:

 

افراد خلاق، همواره به اندازه کافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسان های دارای هوش بالا، انسان های خلاقی نیستند. بلکه کسانی خلاق هستند که توانسته اند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی کنند. سیالیت فکری: از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است. انعطاف پذیری ادراکی: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوب های جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریع تر می تواند قالب شکنی کند و به الگوهای جدید دست یابد. ابتکار: توانایی و تمایل به ایجاد جواب های غیرمعمول و مرسوم را در واکنش به محرک های محیطی دارند. تنوع طلبی و بیزاری از انجام کارها به صورت روتین از دیگر خاصیت های این ویژگی است. استقلال رأی و داوری: به خود متکی بودن و سنجش افکار و ایده ها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگی ها و غوغا سالاری ها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگی های این افراد است. اعتماد به نفس: به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امکانات و حدود توانمندی های خود دارند. خطرپذیری: از انتقاد و شکست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصت هایی برای یادگیری تلقی می کنند. تمرکز ذهنی: به طور فعال و پر تلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده می پردازند. دانش: افراد خلاق، سال های زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند و علاوه بر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش وآگاهی خود هستند. یشینه تاریخی: افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بوده اند و بعضاً فقدان های بزرگی نظیر والدین یا امکانات مالی داشته اند. این فقدان ها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشته اند تا در جهت رفع نیاز خود به راه حل های خلاقانه بیندیشد. ▪نیاز به کسب موفقیت: افراد خلاق نیاز دارند در کسب هدف های خود، به موفقیت هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است.

موانع رفتاری و ارزشی بروز خلاقیت:

 

پاره ای از این دلایل عبارتند از :

 

  • گمان اینکه مسئله تنها یک راه حل درست دارد.
  • سعی بر اینکه همیشه منطقی باشیم.
  • طاعت بی چون و چرا از قوانین.
  • ترس از ابهامات و علاقه به مشخص بودن همه چیز.
  • اصرار بر اینکه همیشه عملی فکر کنیم.
  • ترس از شکست و پرهیز از انجام کارهای مخاطره انگیز.
  • عدم تفریح و سرگرمی.
  • تخصص پیدا کردن تنها در یک کار.
  • ترس از احمق جلوه داده شدن توسط دیگران.
  • اعتقاد نداشتن به اینکه می توانیم خلاق باشیم.

راه های پرورش خلاقیت:

به خاطر پرورش خلاقیت باید کارهایی انجام دهیم که از طرفی دانش و تجربه ما را که به عنوان ماده خام خلاقیت هستند بالا ببرد و از طرف دیگر شیوه تفکر ما را اصلاح و هدایت کند و از سویی قدرت تخیل ما را بهبود بخشیده و امکان تصورسازی به ما بدهد. می دانیم که خلاقیت نوعی تکاپوی فکری و ذهنی برای دست یابی به اندیشه های بدیع است. پس کارهایی که بتواند ذهن را در این راستا به تکاپو وا دارد و به ما فرصت اندیشیدن و تبلور آن را در جهان خارج بدهد، موجب افزایش خلاقیت می شود.

 

  • تجربه:

 

غنی ترین منبع سوخت و عاملی است که موجب می شود انسان بتواند ایده های خلاقانه ارائه بدهد. تجربه را می توان از انجام کارهای متنوع و مخاطره انگیز، مسافرت مخصوصاً با شرایط سخت و مصیبت بار و به مکان های دور افتاده، تماس های شخصی با دیگران بویژه کودکان، خواندن شرح حال افراد، تماشا کردن تلویزیون، گوش کردن رادیو و ... به دست آورد.

 

  • بازی های فکری:

 

حل معما، جدول، شطرنج، کلمات متقاطع، بیست سوالی ها، بازی در هوای آزاد، حل مسائل ریاضی بخصوص مسائل هندسه و احتمال که نوعی ورزش ذهنی هستند در تقویت قدرت تفکر موثرند. کوشش زیاد: آنچه موجب خلاقیت می شود، لزوماً هوش و نبوغ فوق العاده نیست بلکه کوشش مضاعفی است که افراد خلاق انجام می دهند تا مغز را به تصور وا دارند. سخت کوشی و عادت کردن به کار و تلاش ما را در هنگام تولید ایده های خلاقانه یاری می کند.

 

  • دانش:

بروز ایده های نو نیاز به دانش فراوان دارد. در حقیقت دانش ماده اولیه تصورسازی است توسعه دائمی دانش و اطلاعات وسیع در بروز ایده های خلاقانه نقش بی بدیلی دارند. روحیه پرسش گری: تقویت روحیه پرسش گری و اینکه انسان از طرح سوال های به ظاهر کودکانه واهمه نداشته باشد و سوال های چالش برانگیز مطرح کند، باعث پرورش کنجکاوی در انسان می شود و ساختارشکنی قالب های ذهنی را تسریع می کند.

منابع:

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

 

روان‌شناسی خلاقیت:

شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند.

شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبی» یک عکاس نشریه به خاطر شکستگی پایش باید مدت ها در خانه بستری شود، اما او بیکار نیست و با لنزهای دوربین ازطریق پنجره عقبی اتاقش، زندگی مردم را می کاود و قصه آنچنان روان و زیبا پیش می رود که در پایان، همان عکاس خلاق به عنوان کارآگاه، یک جنایت واقعی را عریان می کند. افراد خلاق نیز این گونه هستند، آنها مثل افراد عادی به پیرامون خود نگاه نمی کنند. شاید از منظر مردم، برخی از افراد خلاق دچار برخی کاستی ها در حواس باشند، اما اینگونه نیست. آنها به هر پدیده ای به گونه ای دیگر نگاه می کنند.

خلاقیت را قوه و استعدادی می دانند که تصویرهای ذهنی را به نحوی منحصر به فرد، با هم ترکیب و یا این که رابطه ای غریب و غیرعادی میان آنها ایجاد می کند. البته باید گفت تصویرهای ذهنی نباید فقط نو و بدیع باشند، بلکه باید سودمند و مفید هم باشند.«نورمن مایر» می گوید: « صرف خارق العادگی و یا متفاوت بودن تصویر ذهنی، نشانه خلاقیت و امتیاز آن نیست، چون، چه بسا که آن تصویر ذهنی، نشانه ای از ناهنجاری روانی نیز باشد. عدم درک این تمایز، امکان آن را فراهم می کند که غالباً نبوغ را با جنون خلط و قاطی کنیم.

شاخص ممتاز بودن راه حلهای خلاق آن است که باید عملی باشند، یعنی این که با واقعیت در پیوند باشند آیا خلاقیت را می توان رشد داد؟خلاق بودن- یعنی دیدن چیزهایی در عالم و آدم، که به چشم دیگران نیاید- آسان نیست. همین که چیزی را متفاوت از دیگران به تصور درآورید، در زمره افرادی قرار می گیرید که انگشت شمارند. غالباً سازمانها کسانی را که پای بند دید و نگرش منحصر به فرد خود در مورد پدیده ها هستند، برنمی تابند. در محیط هایی که تأکید بر همگنی و یکپارچگی است، داشتن نگرش متفاوت با دیگران سهل نیست. اما آیا انسانهای خلاق با سایر انسانها تفاوت دارند؟ آیا توانایی آنها ارثی است یا اکتسابی؟

شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است. خلاقیت را باید صفتی پنداشت که هر انسانی به درجاتی بدان موصوف است. آن چه ضروری است، این است که باید زمینه تجلی این قوه را در داخل اعضای سازمان، خاصه در مدیران فراهم کرد. خلاقیت را نمی توان تابع منطق دوتایی و یا مقوله ای دوگانه به حساب آورد. بدین معنا که بگوییم انسانها یا واجد آن هستند و یا فاقد آن. از سوی دیگر، اگرچه هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، برخی کسان هستند که به علت داشتن توانایی های ذاتی، این قوه را موفق تر از دیگران به کار می گیرند.

 

افراد خلاق دارای مشخصه های زیر هستند:

 

به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند.

 

در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند.

 

در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند.

 

اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است.

 

استقلال نظر و پویایی بالایی دارند.

 

استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است.

 

موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است.

 

تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند.

 

میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.

 

به نظر می آید که ویژگی های یاد شده، این حکم را که هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، نقض می کند. ولی در واقع چنین نیست، چون ویژگیهای یاد شده فقط انسانهایی را وصف می کنند که از قوه خلاقیت بسیار بالایی برخوردارند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که انسان های بسیار خلاق، با کسانی که دارای قوه خلاقیت متوسط یا کم هستند، تفاوت دارند. «کروپ لی» می گوید: «انسان خلاق در فعالیتهای فکری خود نرمش و انعطاف پذیری خاصی دارد.

او خود را پایبند حفظ و نگهداری وضع موجود که مطابق با نظر وی نیز هست، نمی کند و پیوسته آماده و مستعد آن است در نظراتش تجدید نظر کند و اما به عکس، آن کسی که اندیشه خود را مطلق می انگارد، اعتقاد آتشین به منطقی و صادق بودن نظراتش درباره جهان دارد. او نه، می خواهد و نه، می تواند مواضع فکری خود را با اوضاع دائم التغییر متناسب کند و محکم به آنچه «به گمان او» درست است، می چسبد. چنین شخصی بر خلاف افراد خلاق، انعطاف پذیری فکری ندارد و بسیار قالبی و کلیشه ای عمل می کند. چنانکه اشاره شد لازم است سازمانها بستری فراهم کنند تا کارکنان، درجاتی از خلاقیت را که به طور بالقوه از آن برخوردارند، به فعلیت در آورند. برای مثال سازمانهای با مشخصات زیر، لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند:

 

شغلها، تعاریف محدود و ظریفی دارند.

 

روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند.

 

رفتار کارکنان، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند.

 

روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند.

 

تنوع آرا و مواضع متقابل، امکان ابراز نمی یابند.

 

فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است.

 

تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید.

 

نظام نظارتی در مورد ثبات، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد.

 

بیشتر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است. شواهد حکایت از آن دارند که سازمانهایی که انباره ای از بخشنامه ها، آیین نامه ها، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خود بیافزایند.

 

روشهای فردی برای برانگیختن خلاقیت:

۱) خلاقیت را می توان با آموختن راههای «خلاق شدن» و پرهیز از کاربرد رهیافت هایی که در حل مشکلات معمول است، زیاد کرد. این روش که به نام «آموزش مستقیم» معروف است بر پایه این فرض قرار دارد که چون افراد گرایش بدان دارند که در حل مشکلات از راه حل های رایج استفاده کنند، این امر آنها را از به کارگیری توانمندی ها و ظرفیت های واقعی شان باز می دارد. بنابراین روش «آموزش مستقیم» که در جستجوی راه حل های بدیع و نو است، زمینه مساعدی برای رشد اندیشه های خلاق فراهم می سازد.

۲) روش فردی دیگر «فهرست کردن ویژگیها» نام دارد. در این شیوه، تصمیم گیرنده ابتدا ویژگی های اصلی مربوط به راه حل های مرسوم را می یابد و سپس هر یک از ویژگیهای اصلی را جدا جدا بررسی می کند و آنگاه تا جایی که ممکن است نسبت به تغییر هر کدام از آنها، همت می گمارد و در راستای همین تغییر هر طرحی را ولو آنکه خنده دار نیز باشد، بدون چشم پوشی فهرست می کند و وقتی که فهرست جامعی تهیه کرد و اشکالات را مشخص نمود گزینه های مؤثر و سودمند را انتخاب و بقیه را حذف می کند

۳) خلاقیت را همچنین می توان با جایگزین کردن تفکر عمودی با تفکر افقی یا زیگزاک از قوه به فعل درآورد. تفکر عمودی، قویاً عقلانی و منطقی است و دارای فرایند زنجیره ای است که هر حلقه آن در یک توالی ناگسستنی در پی حلقه پیش از خود می آید. هر حلقه از زنجیره این تفکر، لزوماً باید معتبر و درست باشد. افزون بر آن، تفکر عمودی، فقط چیزی را گزینش و بررسی می کند که ذیربط با موضوع باشد.به عکس آن، تفکر افقی در گستره سطح حرکت می کند و رو به سوی گوشه ها و جوانب دارد و چنین نیست که راه حلی را بپروراند، بلکه به بازسازی و تغییر آن می پردازد. تفکر افقی به صورت فرآیند زنجیره ای نیست.

برای مثال انسان ممکن است برای گشودن مشکلی به جای آنکه از محل شروع راه حلی که مرسوم است، آغاز کند، از نقطه آخر آن بیآغازد و سپس به مراحل ماقبل آن برگردد. هر مرحله از تفکر افقی لزوماً درست و معتبر نیست، زیرا چه بسا اقتضا کند از مسیری انحرافی بگذرد تا اینکه به جایی برسد که راه درست، پدیدار و آشکار گردد و در خاتمه اینکه تفکر افقی خود را پایبند اطلاعات مربوط با موضوع نمی کند و به عمد اطلاعات خارج از محدوده یا غیرمربوط را به کار می گیرد تا شیوه جدیدی برای نگرش به مشکل بیابد. ب- روشهای گروهی برای برانگیختن خلاقیت بیشترین تلاش در زمینه پرورش خلاقیت را می توان در حوزه کارهای گروهی مشاهده کرد. برجسته ترین شیوه های گروهی برای پرورش خلاقیت عبارتند از: روش طوفان فکری (سیال سازی ذهن)، روش گوردن و روش تلفیقی نامتجانس ها.

روش طوفان فکری(یا بارش مغزی) وجه شباهت روش طوفان فکری و روش گوردن در آن است که شش تا دوازده نفر برای مدت معینی پشت میزی می نشینند و سعی می کنند به طور آزادانه و فارغ از هر گونه عوامل بازدارنده ذهنی تا جایی که امکان پذیر است به ارائه روش ها بپردازند. در این جلسه باب نقد و انتقاد درباره پیشنهادها کاملاً بسته است و تمامی پیشنهادهایی که در جلسه مطرح می کنند، می نویسند تا بعداً راجع به آنها به بحث و بررسی بپردازند و اما وجه تفاوت این دو روش، در آن است که در شیوه طوفان فکری، اعضای گروه درباره مشکل، آگاهی دارند و رئیس جلسه طوفان فکری، مشکل را به روشنی تمام بیان می کند، به گونه ای که همه شرکت کنندگان به درک آن نائل آیند. سپس وی اعضای گروه را موظف می کند تا جایی که امکان دارد ذهنیت خود را درباره مشکل بیان کنند.

روش گوردن روش گوردن، بر خلاف روش طوفان فکری، فرصت های بیشتری را برای ارائه راه حل های واقعاً بدیع و تازه مهیا می کند. چون که فقط رئیس جلسه از ماهیت دقیق مشکل آگاه است، او به جای اینکه مشکل را به روشنی برای گروه بیان کند، فقط به طور غیرمستقیم بدان اشاره می کند. برای مثال رئیس جلسه در روش طوفان فکری ممکن است مشکل را بدین صورت بیان کند: «مدرسه ما سال آینده فضای آموزشی کافی برای ثبت نام کنندگان احتمالی ندارد.» اما رئیس جلسه در شیوه گوردن ممکن است فقط عبارت های «فضای آموزشی» یا «زیادی تعداد ثبت نام کنندگان» را بگوید. هر چند در روش گوردن، اتلاف وقت، بسیار زیاد است و کمتر ناظر بر هدف است، ولی فرصتی را برای شرکت کنندگان فراهم می کند تا راه هایی را بدون دخالت فلج کننده راه حل های سنتی کشف کنند.

این روش به جای آنکه با تعبیر و تفسیر راه حل های موجود، برای اندیشه محدودیتی ایجاد کند، آن را مجاز می کند تا با آزادی کامل جولان دهد و تنها محدودیتی که برای اندیشه حادث می شود ناشی از دلالتهای ضمنی کلمه یا کلماتی است که رئیس جلسه در اختیار شرکت کنندگان گذاشته است. روش تلفیق نامتجانس ها یکی از مفیدترین راههای رشد قوه خلاقیت، تلفیق نامتجانس هاست و آن شیوه ای است که سعی دارد عناصر متفاوت و بی ربط را با هم تلفیق کند تا از این رهگذر راه حل های تازه ای برای مشکل پیدا کند. بدیهی است که خیلی از مشکلاتی که حادث می شوند، تازگی ندارند. آنچه محل بحث است، این است که مشکل را باید به شیوه ای تازه نگریست.

 

این دیدگاه در جای خود، ظرفیت و امکانی را برای عرضه راه حل های اساساً نو فراهم می کند. برای یافتن نگرش های نو در مورد مشکلاتی که سابقه وقوع دارند، ضروری است که شیوه های آشنای نگاه کردن به مسائل را کنار بگذاریم. روش تلفیق نامتجانس ها به نحو گسترده ای از تمثیل، برای پیدا کردن شباهت ها و همانندی های موجود در کارکرد پدیده ها و روابط میان آنها استفاده می کند. برای نمونه، تمثیل مستقیم، می تواند با مقایسه وجوه شباهت در واقعیات، علم و فناوری، راه حل های تازه ای را کشف کند. «الکساندر گراهام بل» با فهمیدن سازوکار عناصر موجود در گوش و به کار بستن آنها در «جعبه سخنگوی» خود به پدیده ای شگفت انگیز دست یافت. او بعد از اینکه پی برد استخوان های برجسته ای در گوش با غشای نازکی کار می کنند، از خود پرسید چرا قطعه ای محکم و ضخیم از غشا نباید تکه ای از استیل را حرکت دهد. او از درون همین قیاس، تلفن را طراحی کرد.




:: بازدید از این مطلب : 168
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 خرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: